در گواتمالا و سایر نقاط، همواره زنان(و در گذشتهها، کودکان) کار سخت و خستهکنندهی دستهبندی دانههای قهوه را انجام میدادند، و اغلب به طور سنتی دستمزدی حتی کمتر از مردان دریافت میکردند. در حالی که مردان کارهای جسمانی سنگینتری مانند پاکسازی زمین، کاشت، هرس کردن و کندن جویهای آبیاری را انجام میدادند، زنان و کودکان نیز بخش زیادی از برداشت محصول را عهده داشتند.
در یک مزرعهی مناسب، فصل برداشت زمانی شاد و آرام است. دستمزدها شاید خیلی بالا نباشد، اما نسبت به زمانهای دیگر سال بیشتر است، و هیچ کس کودکان را مجبور نمیکند که طبق برنامههای مشخصی کار کنند. با این حال، در اواخر قرن نوزدهم، زنان و کودکان اغلب مجبور بودند مانند دیگران ساعتهای طولانی در مزرعه کار کنند.
یک ناظر در سال 1899 صحنهای از کارگران را توصیف میکند:« لباس آنها تکه و پاره است، بزرگ و کوچک، پدر و مادر و گروهی از کودکان نیمهبرهنه. پدر و مادر با احترامی که زاییدهی نسلها آموزش و عادت است، به شما سلام میکنند. کمی بعد، از دل هر بوتهزار صداهای آوازهای دستهجمعی شنیده میشود، گروهی از زنان فقیر، که انگار بهتر از مردان بلدند در فقر شاد باشند. کودکان کوچک، تمام دانههای پایین را که به دستهای کوچکشان میرسد، جمع میکنند-هنگام غروب- این کودکان خسته و خوابآلود، به سختی قدم بر میدارند، با چشمانی خاموش و روحی فرسوده از کار روزانه. صحنهای رایج است که این مادر، در کنار بارهای دیگری که حمل میکند، کودکی را نیز که در خواب فرو رفته، در آغوش دارد.»
با این حال، گاه زنان گواتمالایی فراموش میکردند که در فقر "شاد" هستند و به نحوی بر آن "احترامی که از نسلی به نسل دیگر آموزش داده شده" غلبه کردند. مردان گاهی پیشپرداخت دستمزد میگرفتند و در عمل، کار همسر یا فرزندانشان را به جای خود میفروختند. برای مثال، در سال 1909 خوانا دومینگو(Juana Domingo) از زندان برای رئیس سیاسی منطقهی "هئوهه تنانگو" (Huehuetenango) نوشت که به دلیل آنکه حاضر نشده بود کار کند، چرا که "توسط پدرم فروختهشدهام، که در میان قوم ما امری رایج است." البته، زنان به طور معمول هدف سوء استفادهی جنسی از سوی سرکارگران قرار میگرفتند. گاه شکایت کردن نتیجهی عکس میداد، مانند زمانی که مدیر مزرعه هزینهی دستگیری مرد متجاوز را به بدهی همان زن اضافه کرد.
صنعت قهوه در گواتمالا در نهایت به وابستگی به بازاری ناپایدار در خارج، پیدایش دولت پلیسی سرکوبگر، نابرابریهای شدید اجتماعی و اقتصادی، و تقریبا بردهسازی کامل مردم بومی انجامید. این الگو تثبیت شد" مزرعههای بزرگ، متعلق به لادینوها (در داستانهای پیشین به آن اشاره کردیم)، آلمانیها و سایر خارجیانی که در سالهای خوب سودهای کلان میبردند، توسط نیروی کار مهاجر از ارتفاعات مجاور اداره میشد. در سالهای بعد، این میراث قهوه بارها به شورش، نارضایتی، و خونریزی منجر شد. یک تاریخنگار آمریکای لاتین در توصیف وضیعت نوشت:« استراتژیهای حکومتی در گواتمالا را میتوان به طور خلاصه چنین توصیف کرد: سانسور مطبوعات، تبعید و زندان برای مخالفان، کنترل گستردهی پلیس، بوروکراسی دولتی ضعیف و تابع، مدیریت مالی و خزانهداری در اختیار اعضای مرتبط با خانوادههای بزرگ قهوهدار، و رفتار مهربانانه با شرکتهای خارجی.»
مترجم: ستایش حبیبزاده